انواع هویت از نظر اریکسون و فرایند شکل گیری
مطمئناً! اریک اریکسون، روانشناس معروف آلمانی-آمریکایی، بهطور گستردهای به موضوع هویت پرداخته است و نظریههای او در این زمینه هنوز هم از پایههای اصلی روانشناسی رشد به حساب میآیند. در ادامه، به طور خلاصه نگاهی به مفاهیم اساسی هویت از نظر اریکسون میاندازیم.
1- تعریف هویت:
هویت از دیدگاه اریکسون شامل احساس مداومت و انسجام فرد در طول زمان و در مواجهه با تغییرات اجتماعی است. او بر این باور بود که هویت، بیش از هر چیز در دوره نوجوانی شکل میگیرد و در این مرحله از زندگی، افراد بهدنبال پاسخ به این سوال هستند که “من کیستم؟”
2- بحران هویت و نقش مهم آن در رشد:
اریکسون هشت مرحله از رشد روانی-اجتماعی را مطرح کرد که هر مرحله با یک بحران یا چالش خاص همراه است. در مرحله پنجم، یعنی نوجوانی، بحران هویت-سردرگمی هویت اتفاق میافتد. افراد در این مرحله در تلاشند تا به حس انسجام شخصیتی برسند و نقشها و باورهای مختلف را بررسی میکنند.
3- انواع هویت بر اساس نظریه اریکسون:
اریکسون به طور صریح انواع هویتها را نام نبرده، اما روانشناسان بعدی بر اساس تئوری او چهار نوع هویت یا به عبارتی وضعیت هویت را تعریف کردهاند که شامل هویت موفق، هویت به تعویق افتاده، هویت زودهنگام و هویت سردرگم است.
4- هویت موفق (Identity Achievement):
این وضعیت زمانی شکل میگیرد که فرد مراحل جستجو و اکتشاف را پشت سر گذاشته و در نهایت به تصمیمات هویتی خود رسیده است. این افراد بهطور کامل از نظر اریکسون بحران هویت را پشت سر گذاشتهاند و به هویتی ثابت و مطمئن دست یافتهاند.
5- هویت به تعویق افتاده (Moratorium):
افرادی که در این وضعیت قرار دارند، هنوز در مرحله بررسی و جستجوی نقشها و عقاید مختلف هستند. این افراد در حال جستجوی جواب سوالات هویتی خود هستند و هنوز به نتیجه نهایی نرسیدهاند.
6- هویت زودهنگام (Foreclosure):
این وضعیت زمانی رخ میدهد که فرد بدون جستجوی عمیق و بدون تجربه مراحل اکتشاف، هویت خود را شکل داده است. چنین افرادی معمولاً به پذیرش هویتهایی که دیگران یا جامعه برایشان تعریف کردهاند، روی میآورند.
7- هویت سردرگم (Identity Diffusion):
افراد در این وضعیت فاقد جهتگیری روشن و مشخصی در زندگی هستند. این افراد هنوز هویتی ثابت و مشخص پیدا نکردهاند و حتی به دنبال جستجوی آن هم نیستند.
8- عوامل مؤثر بر شکلگیری هویت:
اریکسون تأکید زیادی بر تاثیر فرهنگ، خانواده و جامعه بر شکلگیری هویت داشت. او معتقد بود که افراد در تعامل با عوامل اجتماعی و فرهنگی، نقشها و ارزشهای خود را میسازند.
9- تأثیر بحران هویت بر رشد روانی و اجتماعی:
در مرحلهی نوجوانی، بحران هویت-سردرگمی هویت به دلیل چالشهای جدیدی که فرد با آن روبرو میشود، بسیار تعیینکننده است. نوجوانان در این مرحله با سوالات عمیقی درباره باورها، ارزشها، و اهداف زندگی خود مواجه میشوند. اگر این بحران بهدرستی حل شود، فرد هویتی پایدار و منسجم کسب میکند که در تمام عمر خود از آن بهرهمند میشود. اما اگر این بحران حل نشود، ممکن است فرد در مراحل بعدی زندگی دچار مشکلات روانی و اجتماعی مانند اضطراب، افسردگی و حتی احساس بیمعنایی شود. اریکسون باور داشت که این مرحله نهتنها در رشد روانی فرد مؤثر است، بلکه به فرد کمک میکند در جامعه نقش مؤثری ایفا کند.
10- نقش جامعه و فرهنگ در شکلگیری هویت:
اریکسون معتقد بود که جامعه و فرهنگ نقش بسزایی در شکلدهی به هویت دارند. هر جامعهای با مجموعهای از ارزشها و باورها همراه است که میتواند مسیر شکلگیری هویت افراد را تحت تاثیر قرار دهد. به عنوان مثال، در جوامعی که تأکید بیشتری بر موفقیتهای تحصیلی و شغلی دارند، افراد ممکن است در نوجوانی بیشتر به دنبال کشف استعدادها و علایق حرفهای خود باشند. در مقابل، جوامعی که ارزش بیشتری به روابط خانوادگی و اجتماعی میدهند، ممکن است افراد در دوران نوجوانی بیشتر به ارزشهای خانوادگی و اجتماعی توجه کنند.
11- نقش والدین در شکلگیری هویت نوجوانان:
والدین و محیط خانوادگی نیز نقش بسیار مهمی در شکلگیری هویت دارند. اریکسون باور داشت که والدین باید به نوجوانان فضای کافی برای اکتشاف و تجربه بدهند تا بتوانند به طور کامل بحران هویت خود را پشت سر بگذارند. این فضا شامل حمایت عاطفی، پذیرش و ایجاد شرایطی برای تجربه نقشهای مختلف است. اگر والدین به نوجوانان اجازه دهند که سوالات هویتی خود را بهصورت آزادانه مطرح کنند، احتمال شکلگیری هویت موفق افزایش مییابد. در مقابل، اگر والدین بهطور مستقیم و کنترلگرانه نوجوان را به سمت هویتی خاص هدایت کنند، احتمال بروز هویت زودهنگام و یا حتی سردرگم بیشتر خواهد بود.
12- هویت و بحرانهای بعدی زندگی:
اریکسون معتقد بود که شکلگیری هویت، دروازهای برای مواجهه با چالشها و بحرانهای مراحل بعدی زندگی است. افرادی که در نوجوانی به هویت منسجم و قوی دست یافتهاند، آمادگی بیشتری برای مواجهه با بحرانهای بعدی همچون ایجاد روابط عاطفی پایدار، دستیابی به موفقیتهای شغلی، و حتی پذیرش پیری دارند. این افراد با داشتن هویتی روشن و پایدار، میتوانند تصمیمات خود را بهطور مستقل و متناسب با ارزشها و اهداف خود اتخاذ کنند.
13- نقدها و بازبینیهای نظریه اریکسون:
با وجود تأثیر گسترده نظریه اریکسون، برخی از روانشناسان به چالشهای نظری او اشاره کردهاند. برخی منتقدان باور دارند که این نظریه تا حدی محدودکننده است و به عواملی مانند تنوع فرهنگی و تفاوتهای جنسیتی کمتر توجه کرده است. در سالهای اخیر، پژوهشگران تلاش کردهاند تا این نظریه را بازبینی کنند و آن را با توجه به تغییرات اجتماعی و فرهنگی جدید بهبود بخشند. به عنوان مثال، در برخی جوامع مدرن، مرحله بحران هویت ممکن است به سنین جوانی انتقال یابد، زیرا به دلیل پیچیدگیهای بیشتر در زمینه شغلی و تحصیلی، شکلگیری هویت زمان بیشتری نیاز دارد.
14- رویکردهای مدرن به نظریه هویت اریکسون:
روانشناسان معاصر بر این باورند که نظریه اریکسون میتواند با اضافه کردن مفاهیم جدید مانند هویت فرهنگی و چندگانه، بهروز شود. در جوامع جهانی و چند فرهنگی امروز، افراد ممکن است هویتهای مختلفی را همزمان تجربه کنند. برای مثال، فردی که در خانوادهای با فرهنگ مهاجر به دنیا آمده است، ممکن است هویت فرهنگی دوگانهای (شامل هویت فرهنگی کشور میزبان و کشور مبدأ) داشته باشد. این تنوع و پیچیدگی هویتی میتواند بر چالشهای بیشتری در مسیر شکلگیری هویت افراد بیافزاید.
15- نتیجهگیری: اهمیت نظریه اریکسون در دنیای امروز
با گذشت چندین دهه از ارائه نظریه اریکسون، این تئوری همچنان جایگاه برجستهای در روانشناسی دارد. نظریه اریکسون در مورد هویت و مراحل رشد روانی-اجتماعی به ما کمک میکند تا پیچیدگیهای رشد انسانی و نقش جامعه و فرهنگ در شکلدهی به شخصیت را بهتر درک کنیم. این نظریه به ما نشان میدهد که بحرانهای زندگی بخش جداییناپذیری از رشد روانی و اجتماعی هستند و توانایی ما در عبور از این بحرانها میتواند نقشی کلیدی در شکلگیری یک هویت پایدار و موفق داشته باشد.