روانشناسی

مشکلات تعامل نوزاد و مراقب

یکی از دشواری‌های تحقیق در مورد تعامل مراقب و نوزاد در روان‌شناسی این است که بیشتر آن بر مادر تمرکز دارد اما نقش پدر چطور؟ خوشبختانه، محققانی مانند فیلد (1978) و بولبی (1988) بررسی کردند که چگونه دلبستگی ها و تعاملات بین مراقبین و نوزادان در رابطه پدر و نوزاد با رابطه مادر و نوزاد متفاوت است. آنها همچنین نقش پدر را در رشد اجتماعی و عاطفی نوزاد مورد بررسی قرار دادند.

پدران به عنوان مراقبان اولیه (فیلد، 1978)

فیلد (1978) در مورد رفتار مادران و پدرانی است که جزء دسته مراقبین اولیه هستند، و آنها را با پدرانی که مراقب ثانویه هستند مقایسه کرده است. پدرانی که مراقبان اولیه بودند تعاملاتی از جمله لمس کردن نوزاد، لبخند زدن به او و تولید صدا برای نوزاد را نشان داده است، ولی پدران مراقب ثانویه زمان کمتری را صرف این کارها میکنند و بیشتر مشغول بازی کردن با نوزاد خود هستند. این تحقیق بیانگر این موضوع بود که رفتار پدر و مادر در به وجود آمدن وابستگی با نوزاد از اهمیت بیشتری برخوردار است. پدرها نیز میتوانند رفتارهای سازگار و دلسوزانه با نوزاد خود داشته باشند مثل رفتارهای که اغلب مادران انجام میدهند.

https://bestkid.ir/%d8%a2%d9%85%d9%88%d8%b2%d8%b4-%da%a9%d9%88%d8%af%da%a9%d8%a7%d9%86/%d8%aa%d8%ba%d8%b0%db%8c%d9%87-%da%a9%d9%88%d8%af%da%a9/%d8%b9%d9%84%d8%aa-%d8%ad%d8%b3%d8%a7%d8%b3%db%8c%d8%aa-%d9%86%d9%88%d8%b2%d8%a7%d8%af-%d8%a8%d9%87-%d8%b4%db%8c%d8%b1-%d9%85%d8%a7%d8%af%d8%b1-%d9%88-%d8%ac%d8%af%db%8c%d8%af%d8%aa%d8%b1%db%8c%d9%86.html

نقش پدر (بولبی، 1988)

بولبی (1988) استدلال کرد که پدران در بیشتر فرهنگ ها نقش متفاوتی نسبت به مادران ایفا می کنند و غیرعادی است که پدران «مانند» مادر باشند و نقش خود را ایفا کنند. او پیشنهاد کرد که پدران بیشتر با کودکان از طریق بازی ارتباط برقرار می کنند. او در تئوری تک‌تروپیک خود (1969)، معتقد بود که کودکان به شکل دلبستگی «اصلی»، معمولاً مادر، دلبستگی ایجاد می‌کنند.

با این حال، محققان دریافتند که حساسیت به بازی پدران، بازنمایی دلبستگی بلندمدت نوزاد را بهتر از دلبستگی پدر به فرزند در مراحل اولیه زندگی نوزاد پیش بینی می کند. حساسیت بازی با استفاده از مقیاس بازی تعاملی حساس و چالش برانگیز (SCIP) اندازه گیری شد.

اگر والدین در حین بازی با کودک همکاری می کردند، زمانی را برای درک دیدگاه کودک اختصاص می دادند، اطلاعاتی را که کودک می توانست درک کند را توضیح می دادند، به کودک انگیزه می دادند و پیشنهاداتی ارائه می کردند که کودک عموماً آنها را می پذیرفت. والدین اگر همکاری نمی کردند، به کودک کمک نمی کردند، در کارهای کودک دخالت نمی کردند یا او را برای رسیدن به چیزی هل نمی دادند، امتیاز پایینی می گرفتند.

در مورد خانواده های تک والد یا همجنس چطور؟ مک کالوم و گلومبوک (2004) دریافتند که کودکانی که در این خانواده ها بزرگ شده اند، در مقایسه با کودکانی که در خانواده ای دگرجنسگرا با دو والدین بزرگ شده اند، تفاوتی در رشد نشان نمی دهند.

ارزیابی تعامل نوزاد مراقب

هنگامی که ما تحقیقات تعامل مراقب و نوزاد را در روانشناسی ارزیابی می کنیم، با چند مشکل و محدودیت رایج از جمله قابلیت اطمینان تست نوزاد، سوگیری مشاهده گر و تفاوت های فردی مواجه می شویم.

قابلیت اطمینان آزمایش نوزادان

در تحقیقات، قابلیت اطمینان آزمایش نوزادان و کودکان مورد تردید است زیرا حرکات نوزادان می تواند به دلایل مختلفی باشد و لزوماً متقابل یا تعامل با بزرگسالان نیست. تشخیص اینکه کدام یک از رفتارهای عمدی و کدام رفتارهای تصادفی هستند آسان نیست. یک راه حل ممکن، انجام آزمایش ها در یک محیط کنترل شده برای افزایش قابلیت اطمینان نتایج است.

تعصب ناظر

محققان ممکن است رفتار نوزاد را برای حمایت از یافته های خود تفسیر کنند که به عنوان سوگیری مشاهده گر شناخته می شود. از آنجایی که حرکات نوزاد قابل تفسیر است، این می تواند بر قابلیت اطمینان نتایج تأثیر بگذارد. یک راه حل ممکن این است که بیش از یک ناظر در مشاهدات و تفسیر شرکت کنند تا قابلیت اطمینان بین ناظران افزایش یابد.

تفاوتهای فردی

محققان ممکن است عوامل فردی مانند تفاوت در سبک های دلبستگی را نادیده بگیرند. ایزابلا و همکاران (1989) دریافتند که نوزادانی که به طور ایمن متصل شده اند درگیری بیشتری در همگامی تعاملی نشان می دهند. سپس نتایج احتمالاً بر اساس سبک دلبستگی نوزاد متفاوت است. یک راه حل ممکن، بررسی تعاملات مراقب و نوزاد در سبک های مختلف دلبستگی برای تعیین اینکه آیا نتایج متفاوت است یا خیر.

برای مثال، تحقیقات میان فرهنگی می‌تواند تفاوت‌ها را در سبک‌های دلبستگی و شیوه‌های فرزندپروری نیز در نظر بگیرد.

منبع

تعامل مراقب و نوزاد – نکات کلیدی

تعاملات مراقبت و نوزاد، تعاملات در بین نوزادها، نوزادها با والدین خود و یا سرپرست آنها می باشد.

برای تحقیق و مطالعه در مورد تعامل مراقب و نوزاد،Ainsworth معمولا از روش هایی با عنوان موقعیت های عجیب استفاده کرده است. او توانست 3 نوع از سبک دلبستگی را در نوزادها پیدا کند: دلبستگی های مقاوم در برابر ناایمن بودن، دلبستگی های ایمن و دلبستگی های ناایمن و اجتنابی.در اینجا یک مثال بسیار مهم در مورد تعامل مراقب و نوزاد برای شما آورده شده است: تحقیقات شافر و امرسون (1964)  بود که نشان می داد، دلبستگی های نوزاد به مادر خود در حدود 6 تا 7 ماهگی آنها به وجود می آید.

فیلد (1978) دریافت که پدرانی که مراقبان اولیه بودند، تعاملات متقابلی با نوزاد از قبیل لبخند زدن، لمس کردن و ایجاد صدا داشتند، همانطور که همتایان مونث خود این کار را انجام دادند. پدرانی که مراقب ثانویه بودند زمان کمتری را صرف می کردند و بیشتر به بازی مشغول بودند.

هنگامی که ما تحقیقات تعامل مراقب و نوزاد را در روانشناسی ارزیابی می کنیم، با چند مشکل و محدودیت رایج از جمله قابلیت اطمینان تست نوزاد، سوگیری مشاهده گر و تفاوت های فردی مواجه می شویم.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا